آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی


¸.•**• رویـــــــــای خاطـــــــرات •**•.¸

با توأم ای رفته از دست، هر کجا باشم غمت هست

آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی

ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی


راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز

یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی


مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان

بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی


سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام

لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی


خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست

نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی


با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش

سربه دوشم هق هق بی اختیاری داشتی


وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من

شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی


صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود

کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی


عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت

دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی.....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 10 بهمن 1395برچسب:,ساعت 23:51 توسط M| |


Power By: LoxBlog.Com